Farsi Dictionary
Farsi - English Dictionary
Persian Dictionary
Farsi English Translation
Share
|
Dictionary
Text Translation
Tools
Resources
Contact Us
Help
Farsi - English Dictionary
Farsi - English Translation
Word
Last Searches
مهندس نرمافزار
Generality
Settler
Depressant
optimal
نخود بزرگ باغی
مهندس سیستم
across-the-board
porch
مهندس سخت افزاز
مهندس راه وساختمان
من مهندس هستم.
خانوادگی
ego
لیسانسیه یا مهندس
بهبود یافتن
diverge
سرباز مهندس
browser
timber
mackerel
thyroid
Variety
Inference
preside
pumice
centralized
کشتیرانی ساحلی
کارشناس فنی
کارخانه سیم سازی
کارخانه سنگ بری
چوب گردو
چوب کبریت
چوب پنبه
چوب و کفش اسکی را می توانید اجاره کنید.
چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپ های قدیمی بکار میرفته
چوب محکم و سخت صندل سفید
چوب فندق
چوب عمودی چهارچوب درب
چوب بلسان بنفش
چروک شدن
چروک دار
چروک خورنده
چروک خوردگی
چروک خورده
چرم یا پارچه مندرس
چرم مصنوعی
خلط سینه
چرخه پدر بزرگ
چرخش هنگام رقص همراه با او از دسته جمعی
چرخش فرفره مانند توپ بازی
چرخش خارجی اسکی باز
چرخش بمنظور روبرو شدن با حریف
چرخش بطرف پایین تپه
چرخاندن دم هواپیما بمنظور کاستن سرعت ان
چرخ های ساعت
چرخ قرقره
چرخ فرمان
چرخ ضامن
چراغ قوه
چاک لباس
چاک دهان پرندگان
چاک دهان
چاک دامن
چاک خورده
چاپلوسی و زبان بازی
چاپ جیبی کتاب
چانه باریک و دراز
چانه
چاقوی مخصوص مبارزه دست بیقه
چاقوی ضامن دار
چاقوی حکاکی یا گوشت بری
چاقو یا شمشیر بزرگ
چاقو کشی
چاقو زدن
چاقو تیز کن
چاقو
چاشنی غذا
چاشنی سالاد فرانسوی
چاشنی زننده
چاشنی زده
چاشنی زدن به
چاشنی زدن
چاشنی روی غذا
چاشنی
چارچوب گرفتن
چاره
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی و امثال ان
چادر یا خیمه سرخپوستان
چادر پناهگاه
چادر نشین
چادر قلندری
چادر شب رختخواب
چادر زدن
چادر بزرگ
چابک سوار نامهرسان
پیگیری
پیگیر
پیگرد
پیچ ملخ هواپیما