Farsi Dictionary
Farsi - English Dictionary
Persian Dictionary
Farsi English Translation
Share
|
Dictionary
Text Translation
Tools
Resources
Contact Us
Help
Farsi - English Dictionary
Farsi - English Translation
Word
Last Searches
علامت زمان سنجی
با روکش لبه ای
designation
راهنمایی غلط کردن
What time do we board?
outlook
پوشش روی کفش
light
بدی مطلق
hawk-eyed
با صدایی موزون خواندن
شمشیر
غضروف شفاف
خشک و غیر شفاف شدن ملتحمه چشم
جدا شدگی
روشن و شفاف
صفحه شفاف رادیوسکپی
تپش نگار
سنگ نگار
تنفس نگار
دستگاه تنفس نگار
تزئينات و نقش و نگار پنجره ای گوتیك
دستگاه برقی ضربان نگار قلب
پیکر نگار
زلزله نگار
رنگ نگار
نوعی کاغذ نازک شفاف یا نیمه شفاف که هوا یا روغن از ان نمیتواند عبور کند
دیباچه نگار
شفاف شده
دور نگار
sustainable
continuous-time
توجه داشتن به
توجه بیک نقطه یا یک مقصد مشترک
توجه باحتیاجات دیگران
توجه بدرون
توجه بعالم بالا و امور عالیه
عبور از پهلوی کسی بدون توجه به او
توجه به قطب
توجه از خود
توجه به جزئيات
کسیکه نظریات و اصول خود را بدون توجه به مقتضیات میخواهد اجرا کند
توجه بسوی خاور
sharp-tongued
indiscretion
بترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
آیا می توانم همان روز قطار یا اتوبوسم را عوض کنم؟
governor-general
self-love
من مجرد هستم.
برون رفت
برون مرزی
برون شامه رودهها
برون
وجود مجرد
اماس برون شامه قلب
دم نگار
اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند
ادم بی اراده
بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
بی توجه به مقام
توجه
به آنچه گفت توجه نکنيد.
بدون توجه
با توجه به اینکه
بی توجه
از جای خود برون کردن
کسیکه تازه بدینی وارد شود
تازه وارد
برون همسری
تازه وارد کردن
برون بری
شفاف
مجرد و عزب زندگی کردن
منطق مجرد
برون شهر
برون خطی
شفاف کننده
برون پیوندی
شفاف بودن
سال کم فعالیت
آیا مجرد هستید؟
جای محدود برای فعالیت حیوانات
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
در دفتر روزنامه وارد کردن
مجرد
دارای فعالیت بیش از اندازه
زندان مجرد
با فعالیت فکری چیزی بوجود اوردن
برون روینده
assertive
vascular
فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجود میداند
ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
در حال فعالیت
در جهت ساعت
در دفتر ثبت کردن
knee-deep
در دهان قرقره کردن
در خط سیر محور جسم گردنده تغییر پیداشدن