Last Searches | Farsi Dictionary, Farsi Translation, Persian Dictionary

Farsi Dictionary

Farsi - English Dictionary

Persian Dictionary

Farsi English Translation

Share |

Last Searches

نوسان صدا

نوسان سنج

کلیشه کردن

نوسان ساز

بجای دیگر

گل سفالی

شوق و اشتیاق

راه عیش و خوشی

با کوسن و بالش نرم مزین کردن

بالش زیر زانویی

انحراف ناپذیر

رئيس بی نفوذ

غفلت کردن

غفلت کارانه

وابسته بظهور ثانوی عیسی قبل از هزار سال

هر یک از پنجاه حوری دریایی که دختران نروس بودهاند

اهنگ بم مختصری که میان اهنگ ملودی و هارمونی تکرار شود

که بدان جهت

حفره زیرزمینی

مشتی که از زیر به چانه حریف زده شود(از پایین ببالا)

اتحاد و ائتلاف نامناسب

از روی یقین

شراب سفید پر الکل و تلخ

پیشوای انقلاب

تاخیر کردن

ساخت بشر

تغییر شکل دادن، قلب ماهیت کردن

چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی و امثال ان

شامل دو هزار

دختر تعمیدی

دختر پسروار

باسبکروحی حرکت کردن

سماق سمی امریکایی

بسته بندی کاغذ

حرف چهارم الفبای انگلیسی

عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت

تحمل یا برگزار کردن

تقسیم بچند قسمت یا قطعه

بافت مردگی

Next stop, please.

معادل هزار کالری بزرگ

تیر بیرون امده

امانت داری

از بین بردن

سوپ قارچ

بیماری روانی

تن متریک یا تن هزار کیلویی

انگشت پا

بومادران هزار برگ

What time is he expected back?

نیروی برق برحسب هزار ولت

ده هزار متر مربع

جعبه هزار پیشه