Farsi Dictionary

Farsi - English Dictionary

Persian Dictionary

Farsi English Translation

Share |
Word
Farsi » English Translations for "رشته"
Func. Word Definition Pron.
Brit. رشته fiber
Brit. رشته filament
Brit. رشته thread
Brit. رشته strand
Brit. رشته ligature
Brit. رشته string
Brit. رشته tissue
Brit. رشته clue
Brit. رشته connection
Brit. رشته chain
Brit. رشته sequence
Brit. رشته series
Brit. رشته system
Brit. رشته catena
Brit. رشته train
Brit. رشته rank
Brit. رشته line
Brit. رشته suite
Brit. رشته tract
Brit. رشته sphere
Brit. رشته field
Brit. رشته branch
N رشته chain

Farsi » English Indirect translations for "رشته"
Func. Word Definition Pron.
N انقباض بی نظم رشته های عضلانی fibrillation
V بصورت رشته های انبوه و کرکدار در اوردن flocculate
N پشم نیم رشته slub
A تشکیل شده از چهار رشته shroud-laid
N خوراک رشته فرنگی spaghetti
A دارای سر رشته competent
V در رشته ثانوی یا فرعی تحصیل کردن minor
N رشته اختصاصی speciality
N رشته اختصاصی specialty
N رشته الفبایی alphabetic string
A رشته ای penicillate
A رشته ای filamentary
A رشته ای filamentous
N رشته ای از علم طب که درباره امراض دوران پیری و افراد پیر بحی میکند geriatrics
N رشته ای از علم طب که درباره بیماری دستگاه ادراری و تناسلی بحث میکند urology
N رشته ای از علم مکانیك که درباره نیرو و تحولات آن بحی میکنند energetics
N رشته ای از علوم که درباره پیری و مسایل مربوط بسالخوردگانبحی میکند gerontology
N رشته بیماریهای گوش و گلو و بینی otolaryngology
N رشته پوچ null string
N رشته تهی null string
N رشته جبال تیز و دندانهدار sierra
N رشته دخشهای character string
N رشته ذرهای bit string
A رشته رشته thready
A رشته رشته tattered