Farsi Dictionary
Farsi - English Dictionary
Persian Dictionary
Farsi English Translation
Share
|
Dictionary
Text Translation
Tools
Resources
Contact Us
Help
Farsi - English Dictionary
Farsi - English Translation
Word
Farsi » English
Translations for "تشکیل"
Func.
Word
Definition
Pron.
N
تشکیل
organization
N
تشکیل
foundation
N
تشکیل
formation
N
تشکیل
constitution
N
تشکیل
establishment
N
تشکیل
endomorphism
N
تشکیل
endomorphy
Farsi » English
Indirect translations for "تشکیل"
Func.
Word
Definition
Pron.
N
اتم یا مولکول یا عنصری که از دو واحد تشکیل شده است
dyad
N
اعتقاد به اینکه حقیقت از جوهرهای منفردی تشکیل یافته است
individualism
N
الیاف پشم که بهم پیوسته و نخ پشم را تشکیل میدهد
binder
N
ایجاد و تشکیل گویچه های سفید خون
leukopoiesis
N
ایجاد و تشکیل مواد الی در گیاهان بکمک روشنایی
photosynthesis
N
بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله در طبیعت بدهد
ecosystem
V
برای تشکیل جلسه و شورا یا کمیسیون دعوت کردن
convoke
V
تشکیل اتحادیه دادن
syndicate
N
تشکیل استخوان
ossification
N
تشکیل استخوان جدید
involucrum
N
تشکیل الیاف
fibrillation
V
تشکیل باشگاه یا انجمن دادن
club
N
تشکیل بافت لنفی
lymphopoiesis
N
تشکیل تاژک
flagellation
N
تشکیل جفت
placentation
V
تشکیل جلسه دادن
convene
N
تشکیل چینه
stratification
V
تشکیل دادن
form
V
تشکیل دادن
constitute
V
تشکیل دادن
organize
V
تشکیل دادن
found
V
تشکیل دادن
vocalize
A
تشکیل دهنده
constitutive
A
تشکیل دهنده
fundamental
N
تشکیل دهنده
former